کیسه پارچهای را مقابلش باز میکند. داخلش سنگهای ریز و درشت فیروزه با رنگهای آبی و سبز خودنمایی میکنند. به آهستگی ذرهبین را روی چشم چپش میگذارد و با دقت به فیروزه کوچکی که در دستش جای گرفته نگاه میکند.
محمدناصر جاودانی حاجی، فیروزه را بهخوبی میشناسد و از کودکی با آن بزرگ شده است. به قول خودش بازیهای کودکیاش با سنگهای فیروزه بوده است. او ساکن محله کلاهدوز است و موهایش را در مسیر فیروزهتراشی، تولید و فروش نقره و سنگهای زینتی سپید کرده و هنوز هم دلش برای این منابع طبیعی میتپد.
سال 1336 در محله سرشور به دنیا آمده است. فیروزهتراشی را از پدربزرگ و پدر به ارث برده و حالا فرزندانش این راه را ادامه میدهند. خودش میگوید: فیروزهتراشی حرفه پدربزرگ و پدرم بود. در گذشته فیروزه فراوان بود. من فرزند اول بودم و به یاد دارم که از همان کودکی در کارگاه پدر با این سنگها بازی میکردم. «سرای ملائکه» واقع در بازار بزرگ قدیم در نزدیک حرم، یکی از مکانهایی بود که فیروزهتراشها در آنجا فعالیت میکردند. پدر و پدربزرگم نیز همانجا کار میکردند. از 10، 12سالگی کار را جدیتر دنبال کردم. تابستانها وقتم را با عشق در کارگاه فیروزهتراشی میگذراندم.
آنزمان کار تراش بهسختی با دست انجام شده و سنگهای فیروزه با شُقه و کمانه که از لوازم پرداخت فیروزهاند به شکل نهایی خود تبدیل میشد. پرداخت سنگها مهارت خاص خودش را میطلبید. زمانی که فیروزه از معدن میرسید باید سنگها را از کنار فیروزهها جدا میکردیم. به اینکار سُرتکردن (طبقهبندی) میگویند. وظیفه من در کارگاه سرتکردن بود تا فیروزه آماده تراش شود.
جاودانی کار را یاد میگیرد و جذب فروشگاه پدر میشود: فروشگاه ما در بازار زنجیر بود. این بازار در اطراف حرم مطهررضوی قرار داشت و به بست بالاخیابان وصل میشد. به همین دلیل زائران، مسافران و گردشگران از آنجا عبور میکردند. آن روزها گردشگران خارجی نیز بسیار رفتوآمد داشتند. بنابراین یادگیری زبان برای کسب و کار ما نوعی ضرورت محسوب میشد و بهطور قطع تسلط به زبان کمک بسیاری در فروش میکرد.
به این ترتیب به کالج ایران- آمریکا در خیابان احمدآباد رفتم. آن موقع 17ساله بودم. کارم را دوست داشتم و به همین دلیل از ساعت 9صبح تا بعدازظهر سر کار میماندم. درسم را هم شبانه میخواندم. یک روز به مدرسه میرفتم و روز دیگر در کالج تحصیل میکردم. هنگام کار گذر زمان را احساس نمیکردم. آموزشها در کالج ادامه داشت تا اینکه با شروع جنبشهای انقلابی، پدرم دیگر اجازه تحصیل در کالج را به من نداد.
به دلیل حضور گردشگران خارجی در کشور و همچنین شهر ما، آمریکاییهای بسیاری به مغازه پدری جاودانی رفت و آمد داشتند. او میگوید: در میان خریداران فیروزه، خلبانی آمریکایی سالی یکبار به مغازه ما میآمد. او به این حرفه علاقهمند بود و در کشورش دستگاه تراش فیروز داشت. هرگاه نزد ما میآمد سنگ خام و تراشیدهشده فیروزه از ما میخرید. ارتباط خوبی میانمان برقرار شده بود. او فرهنگ ایرانیان را تحسین میکرد. هر بار یک هفته در مشهد میماند و ما نیز در خانه خود رسم مهماننوازی را برای او به جا میآوردیم.
جاودانی ادامه میدهد: بعدها با خرابشدن بازار، فیروزهتراشها پراکنده شدند و هر فردی در جایی مشغول به کار شد. از آنجایی که زرگری و طلاسازی هم جزوی از صنف ما محسوب میشد من نیز وارد این حوزه شده و با یکی از دوستانم در مغازه طلاسازی مشغول به کار شدم. مدت 10سال طلاسازی کردم. با این حال از فیروزه جدا نبودم. از این سنگ دوستداشتنی روی طلا استفاده میکردم که در اصطلاح به آن ملیلهکاری میگویند. پس از آن هم به مدت 10سال فروشندگی در زمینه طلا را تجربه کردم.
از طریق برادرش متوجه برگزاری نمایشگاه در خارج از کشور میشود. به این موضوع به چشم یک فرصت نگاه میکند و همین تصمیم درهای جدیدی به روی او در زندگیاش باز میکند. این فیروزهتراش منطقه ما بیان میکند: ابتدا که انقلاب شد از روادید هم خبری نبود. زمان گذشت تا صدور ویزا مجاز شد.
سال 2000 برادرم از طریق جراید متوجه شده بود که نمایشگاه اختصاصی سنگهای قیمتی در کویت برگزار میشود. موضوع را به من انتقال داد و من هم تصمیم گرفتم خود را در این مسیر محک بزنم. به این ترتیب با اجناس نقره و فیروزه در آن نمایشگاه شرکت کردم. در آنجا با نمایشگاههای دیگری که در این زمینه برگزار شد آشنا شدم و این اتفاق منجر به ورود من به سایر نمایشگاههای خارجی شد. از این به بعد، برای عرضه کارهایم دائم در سفر بودم.
در هر نمایشگاهی ویترین میزدم و آثار مختلفی از نقره، طلا، فیروزه و سنگهای قیمتی به نمایش گذاشته و عرضه میکردم
او از سال 2000 تا 2015 در 45نمایشگاه بینالمللی حضور داشته و با اینکار کشورش را به دنیا معرفی کرده است. از کشورهای آفریقایی نظیر آفریقایجنوبی، کنگو، غنا و کشورهای خلیج مانند کویت، قطر و عربستانسعودی گرفته تا کشورهای اروپایی مانند آلمان، فرانسه و حتی کشورهای آمریکایجنوبی سفر کرده است. ادامه میدهد: در هر نمایشگاهی ویترین میزدم و آثار مختلفی از نقره، طلا، فیروزه و سنگهای قیمتی به نمایش گذاشته و عرضه میکردم. نمایشگاه «قریهالعالمیه» چندین سال متوالی در دبی برگزار شد و هر بار من هم در آن شرکت کردم.
در این نمایشگاه از تمام کشورهای دنیا حضور دارند و هر کشوری دکوراسیون و ماکت مربوط به کشور خود را ارائه میکند. در هر غرفه میتوان تمام کالاهای مربوط به آن کشور را مشاهده کرد. به گونهای که وقتی وارد آن میشوی دیگر فکر نمیکنی در دبی هستی بلکه احساس میکنی در همان کشور قدم میزنی. در میان غرفهها، ایران نیز همیشه نقشش را بهخوبی ایفا کرده است. سال2005 نیز کشور ما در میان غرفهها رتبه اول را کسب کرد.
هنگام صحبتمان مشتریهای مختلفی وارد مغازه میشوند. در این میان گاهی اشتیاق خرید را در میان عربزبانان هم میتوان دید. جاودانی بهخوبی با آنها عربی صحبت میکند. او از قِبَل رفتن به کشورهای مختلف به خوبی میداند هر فردی به دنبال چه سنگی است: در میان سفرهایم به تجربیات متفاوتی دست یافتم. مردم آفریقا به سنگها و جواهرات علاقهمند هستند. از آنجایی که سنگهای ما در کشور آنها وجود ندارد از تماشا و خرید آن استقبال میکنند. همچنین مردمان کشور برونئی که یک کشور اسلامی است به این کالاها علاقه دارند.
در مقابل اروپاییها کمتر به خرید آن گرایش دارند با این حال ارزش کار را میدانند و برایش هر بهایی را پرداخت میکنند. در این میان کشورهای خلیج مانند دبی و کویت بیشترین رغبت را به خرید فیروزه دارند. ضمن اینکه انگشتر تزیین شده با این نگین برایشان جذابیت خاصی دارد.
او سنگهای کشورهای بسیاری را هم با چشمان خود دیده و از نزدیک آنها را لمس کرده است. ادامه میدهد: در اندونزی به دلیل وجود کوههای آتشفشانی، سنگ بسیار است. گاهی سنگهای زیبایی را در آنجا مبادله کردهام. استان چانتابوری در تایلند معروف به شهر سنگ است. انواع سنگ را در آنجا میتوان مشاهده کرد زیرا از تمام کشورها به آنجا سنگ برده، تراش داده و عرضه میکنند. به همین دلیل معامله سنگ و جواهرات قیمتی در این استان مرسوم است. من از سفرهایم لذت میبرم زیرا با ملیتها و آداب و رسوم مختلف آشنا میشوم. این موضوع برای من جذاب است حتی اگر آن سفر با سود مالی همراه نباشد.
به یکی از خاطراتش در مالزی هم اشاره میکند و میگوید: به یاد دارم پولی را که از فروش سنگها در مالزی به دست آورده بودم در صرافی جا گذاشتم. متوجه این موضوع نشده بودم تا اینکه هنگام حضور در فرودگاه به قصد برگشت به ایران، خانمی خودش را به من رساند و به انگلیسی به من گفت پولهایم را در صرافی جا گذاشتهام.
او هم مسافر بود و همان موقع در صرافی حضور داشت وقتی متوجه شده بود پولم را جاگذاشتهام آمده بود تا آن را بیکم و کاست به من برگرداند. من هم در قبال کاری که کرده بود به او یک سرویس نقره هدیه دادم. رفتار او برایم جای تحسین داشت چون بارها از بلندگو نامش را صدا میزدند و ممکن بود خودش از سفر جا بماند.
از سال2015 تاکنون نیز جستهگریخته سفرهایی به خارج از کشور داشته است با این حال معتقد است هزینههای زیاد و تحریمها سدی در ارائه آثار ایرانی به سایر کشورها شده است. میگوید: در حال حاضر برای فروش سنگها و جواهرات و نقره به کشورهای خارجی سفر نمیکنم زیرا هزینهها بسیار است و با قیمت دلار امروز برایم صرف نمیکند.
از طرف دیگر ایران تحریم است و خیلی از کشورها برای ورود ما به آنجا سختگیری میکنند و به کالای ایرانی مجوز نمیدهند. به دلیل وجود این مشکلات در چند سال اخیر گاهی که از نمایشگاهها برایم دعوتنامه میآمد بعضی کشورها خودشان امور مربوط به ویزا را انجام میدادند.
او در ادامه میگوید: در بحث تجارت و صادرات ابتدا باید تحریمها برداشته شود. چنین شرایطی کار ما را سخت کرده است در حالیکه جا دارد این هنر به کشورهای دیگر صادر شود.
این فیروزهتراش ادامه میدهد: تا چند سال پیش که پدرم در قید حیات بود با یکدیگر به معدن فیروزه در نیشابور رفتوآمد میکردیم آنجا تونلهای متعددی دارد و رگههای فیروزه را باید دنبال کنی. ما معادن خوبی از سنگها داریم و در استان خراسانرضوی سنگهای بسیاری وجود دارد اما متأسفانه دستگاههای پیشرفته برای تراش آنها در دسترس ما نیست.
در کشور ما سنگهایی مانند یاقوت را برای تراش به کشورهای پیشرفته فرستاده و پس از آن دوباره به کشورمان میفرستند. در حال حاضر دستگاههای پیشرفتهای برای این کار وجود دارد اما ما از آن بیبهره هستیم. در صورتی که به کمک آنها تولید بیشتری خواهیم داشت. تولید بیشتر نیز صادرات را به همراه میآورد. بنابراین برای توسعه و صادرات سنگهای کشور باید دستگاههای تراش به تعداد زیاد از کشورهای پیشرفته خرید. دستگاهها قیمت زیادی دارد و نیاز به سرمایهگذاری است. اگر دولت با اعطای وام من را حمایت کند حاضر هستم چنین دستگاههایی را خریده و برای پیشرفت کشورم به مشهد بیاورم.
او مطالعات بسیاری در زمینه سنگها داشته است. به همین دلیل کتابچهای از خواص آنها به دو زبان فارسی و عربی تدوین کرده و به چاپ رسانده است. کتاب دیگری نیز در این حوزه نوشته که هنوز به چاپ نرسانده است. فیروزهتراش محله کلاهدوز توضیح میدهد: بعضی سنگها را در چند کشور میتوان دید. مانند فیروزه که در معادن آمریکا نیز وجود دارد و تفاوت آن با فیروزههای کشور ما در اندازه سنگ و نوع فیروزهاش است.
در نیشابور میزان سنگ از فیروزهاش بیشتر است. در مقابل بعضی سنگها خاص بعضی کشورهاست که از آن میتوان به آماتیس و چشمببر از هند، اوپال از استرالیا، لاجورد از افغانستان و... اشاره کرد. ایرانیها در میان سنگها بیشتر به فیروزه و عقیق علاقه دارند. به لحاظ تخصصی هر چه سنگ سختتر باشد مرغوبتر است مانند الماس که سختترین و گرانترین سنگ در دنیاست. فیروزه نیشابوری نیز از سختی برخوردار است بر این اساس در دنیا هم ارزش خاصی دارد. چنانچه در کتابها و مجلات خارجی خواندهام که فیروزه ایران بهترین نوع فیروزه است.
در زمان قدیم تاجهای سلاطین و پادشاهان با سنگها و جواهرات تزیین میشد. آنها معتقد بودند سنگها به جسمشان قدرت داده و به مغزشان انرژی میبخشند
او در میان سنگها فیروزه را بیشتر دوست دارد و به قول خودش انرژی و حس خاصی به او میدهد. با اشاره به ارزش سنگها میگوید: در زمان قدیم تاجهای سلاطین و پادشاهان با سنگها و جواهرات تزیین میشد. آنها معتقد بودند سنگها به جسمشان قدرت داده و به مغزشان انرژی میبخشند. درون هر سنگی ارزشی نهفته است. در بعضی احادیث نیز به خواص بعضی سنگها اشاره شده است. طبق مطالعات من بیشترین خواص سنگها در زمرد است و تمام دنیا آن را قبول دارند. کهربا نیز به سنگ زردی معروف است و میگویند برای رفع بیماری زردی تأثیر دارد.
فیروزه آمیخته با سنگ است. این سنگ با دست تراشیده میشود و گرچه بعدها ابزاری به کمک آن آمده اما همچنان تراش آن با دست انجام میشود. او توضیح میدهد: زمانی که تراش فیروزه با کمان و شقه بود کار بهسختی انجام میشد. باید با یک دست سنگ را میگرفتی و با یک دست کمانه را میچرخاندی. این روال سالها ادامه داشت. بعدها موتورهای دینامیک به بازار آمد. با آنکه برقی بود اما باز هم کار دستی انجام میشد. بهطور کلی فیروزه را نمیتوان با دستگاه تراشید بلکه کار دست است.
فیروزهای که با دست تراش داده میشود باید از هفت مرحله بگذرد. ابتدا باید سنگ را از فیروزه جدا کرد(سُرتکردن). سپس حَبه شده و بعد خُمتراش میشود. پس از آن مرحله سرچوب است. به این معنا که فیروزه با چسب دستساز به نام کَندَل که ساخت خودمان است روی نی نصب میشود و سپس در چرخ مخصوص غلتانده و جلا داده میشود. در نهایت نیز آن را بید(صیقل) زده و در آب جوش و تاید میجوشانند. اینگونه چسب جذب آب و تاید شده و فیروزه جدا میشود.
سنگها احتیاج به شناخت دارند و بعضی از آنها نگهداری خاصی را میطلبند
اکنون 90درصد سنگها رنگ شده است با این حال این موضوع به ارزش و خاصیت آنها آسیبی وارد نمیکند.او کار را تجربی آموخته و حال میتواند با یک نگاه اصالت سنگ را تشخیص دهد. ادامه میدهد: سنگها احتیاج به شناخت دارند و بعضی از آنها نگهداری خاصی را میطلبند. برای مثال نگهداری فیروزه سخت است؛ چند ماه اول نباید با عطر، واکس و روغن برخورد کند تا زمانی که سنگ کهنه شود. فیروزه منفذهای ریزی دارد و باید این منفذها در طی زمان بسته شود تا اثری از اطراف جذب خود نکند.
اینکار حرفهای است که از پدربزرگ به پدر و از پدر به او رسیده است و حال پسرانش نیز دنبالهرو آنها قدم در این مسیر گذاشتهاند. میگوید: مرحوم پدربزرگم، مولامحمد، ابتدا در شعربافی فعالیت داشته و سپس به تراش فیروزه روی آورده بود. مرحوم پدرم، آقا محمدجواد، نیز از تولیدکنندههای فیروزه در مشهد بود و بیشترین فیروزه را تولید میکرد. به خوبی در خاطرم هست که برایش از معدن فیروزه میآوردند.
او تعداد 80کارگر در کارگاههای مختلف شهر داشت. گاهی نیز از فیروزه روی کاسه و کوزه استفاده میشد و پدرم آنها را به آلمان میفرستاد. زمانی که من کودک بودم سنگها را در خانه پیشاهنگی در نزدیکی خیابان جهاد به حراج میگذاشتند و هر که در مزایده بیشتر میخرید سنگ بیشتری به او ارائه میدادند. معدن اجاره فیروزهتراشها بود و پدرم جزو سهامداران آنجا و اتحادیه فیروزه بود. کار با فیروزه پروسهای طولانی دارد و من تمام تلاش پدرم را در هنگام تراش فیروزه و رسیدگی به کارگرانش میدیدم.
من از او صبر و استقامت را آموختم و در کنارش درس پس میدادم. با یکدیگر کارهایی تولید میکردیم و به شهرهای مختلف برده و آنها را میفروختیم. علاقهای که در من به وجود آمد در فرزندانم نیز برقرار است. به همین دلیل آنها هم وارد این مسیر شدهاند و هر یک متکی به خود مغازهای جدا دارند. من هم در دوران بازنشستگیام گاهی به آنها سر میزنم و گاهی با فیروزه و سنگها و تراش آنها خاطرات خوبم را مرور میکنم. اکنون تنها آرزویم این است که یک دستگاه پیشرفته سنگتراشی از کشور آلمان بخرم تا به کشورهای دیگر وابسته نباشیم و خودمان بتوانیم سنگهایی را که در کشورمان وجود دارد تراشیده و به کشورهای دیگر صادر کنیم.